تحقیق ملی عوامل و پیامدهای ناگوار کارشاقه اطفال در افغانستان
تحقیق ملی کارشاقه اطفال باهدف سنجش وضعیت اطفال مشغول به کار شاقه و دادخواهی برای مشکلات این قشر آسیبپذیر در سطح اجتماعی، فرهنگی و نظام حقوقی افغانستان راه اندازه شده است. اطفال مشغول به کار شاقه یک قشر بهشدت آسیبپذیرند که در عین آسیبپذیری چندان موردتوجه مردم، برنامهریزان و مجریان حکومتی واقع نشدهاند. در راستای این هدف، تحقیق حاضر با روش تحقیق ملی و بهصورت دادخواهانه مورداجرا قرار گرفت تا بتواند وضعیت این قشر مهم را در ابتدا شناسایی و در ادامه به مرکز توجه مردم و مسئولان اجتماعی و حکومتی تبدیل کند.
بیشک پس از انتشار این گزارش ضرورت دارد که مباحث اساسی درزمینه اطفال مشغول به کارهای شاقه توسط رسانهها، بنیادهای اجتماعی و فرهنگی و دیگر بخشهای جامعه روی دست گرفته و دنبال شود تا توجه همهجانبه به این معضل اساسی در جامعه صورت گرفته و برای رفع آن اقدام گردد.
اطلاعات این تحقیق توسط برگزاری 13 جلسه استماع عامه در 13 ولایت کشور و برگزاری 40 جلسه فوکس گروپ در 21 ولایت کشور و تکمیل 657 عدد سوالنامه در 25 ولایت کشور، جمعآوری شده است. در جلسات استماع عامه و فوکس گروپ اقشار مختلفی از مردم به شمول اعضای شوراهای ولایتی، نمایندگان ارگانهای عدلی و قضایی، کارشناسان، استادان دانشگاه، نمایندگان نهادهای جامعه مدنی و رسانهها، ارگانهای امنیتی، علمای دینی و ریشسفیدان شرکت داشتهاند.
خلاصه یافتههای بهدستآمده در جریان این تحقیق ملی به شرح زیر است:
بیان مفاهیم اساسی
در ابتدا طفل، کار اطفال، اطفال کارو کارشاقه در این بخش بهعنوان مفاهیم اصلی شناخته و توضیح داده شدهاند. توضیح این مفاهیم بر اساس منابع موجود در این زمینه، نظرات اندیشمندان علوم اجتماعی و حقوقی و نیز قوانین موجود ملی و بینالمللی صورت گرفته است. براساس تحقیقات انجامیافته اطفال به کسانی گفته میشود که پایینتر از سن 18 سالگی باشند. مطالعات انجامشده همچنین نشان داد که اطفال کار به اطفالی گفته میشود که برخلاف مقتضای سن خود به کارهای جدی و بزرگسالانه اشتغال دارند و بهطور مرتب روزانه یا شبانه مانند یک شخص بزرگسال مشغول کارند و از آن طریق کسب درآمد میکنند؛و کارشاقه شامل کارهایی است که به لحاظ جسمی، روانی، اجتماعی و اخلاقی خطرناک باشد و مانع از رشد مادی و معنوی طفل گردد و حقوق مسلم او را ضایع سازد و بهعنوانمثال باعث محروم ساختن وی از صحت، آزادی، تعلیم و بازی شود.
مبانی قانونی ممنوعیت اشتغال اطفال به کارهای شاقه
در قدم دوم لازم بود که از وضعیت قانونی کارشاقه اطفال اطلاعاتی بهدست آید که در این زمینه اقدام شد و ممنوعیت کارشاقه اطفال برمبنای دو نوع قانون مورد بررسی و شناسایی قرار گرفت:
یکی قوانین بینالمللی که شامل مقاولهنامه 138 سازمان بینالمللی کار در مورد تعیین حداقل سن کارهای عادی و مضر و تأمین سلامت و امنیت اطفال کارگر مصوب سال 1973، کنوانسیون بدترین شکل کار کودک، کنوانسیون بینالمللی حقوق اطفالو اعلامیه جهانی حقوق کودک، میشد.
دوم قوانین ملی شامل:مواد 48 و 49 قانون اساسی، ماده 13 قانون کار، مواد 3 و 13 قانون سرپرستی و تشکیل محاکم خاص است که بر اساس آنها کار کودک ممنوع اعلام شده است و در بسیاری از موارد کار اطفال از مصادیق کارهای شاقه محسوب میشود که بر مبنای قانون اساسی و ماده چهارم قانون کار، ممنوع میباشد.
یافتههای تحقیق
1. وضعیت دموگرافیک اطفال کارگر
هرچند اطلاعات این تحقیق تنها از طریق سوالنامه جمعآوری نشده است؛ اما سوالنامهها پیش از همهی موارد اساس اطلاعات این تحقیق ملی را تشکیل داده است. در بخش اول که مربوط به شناخت دموگرافیگ پرسششوندگان میشود به اطلاعات زمینهای در مورد پرسششوندگان دست یافته ایم. این اطلاعات شامل سن، جنسیت، حالت مدنی، وضعیت معلولیت، پراکندگی جغرافیایی، وضعیت دوری از خانواده، تعداد اعضای خانواده، تأمینکننده مخارج خانواده، بیجاشدگی و عودتکنندگی میباشد.
سن اطفال پراکندگی زیادی را نشان میدهد که از 7 تا 18 سالگی در نوسان است، اما یافتهها نشان میدهند که بیش از 80% اطفال کار در سنین بالاتر از 12 سالگی قرار دارند. در برخی این موارد اطلاعات نسبتاً عادی و مورد انتظار به دست آمد؛ بهعنوانمثال در نسبت جنسیت، اکثریت با پسران بود که رقم 92.5% را نشان میداد. همچنین در بخش حالت مدنی، متأهلین با رقم (0.8%) رقم پایینی داشتند و بیشتر اطفال (98%) مجرد بودند. وضعیت معلولیت نیز رقم (3%) را نشان میداد همین رقم دقیقاً در وضعیت دوری از خانواده وجود داشت هرچند 3% رقم اندکی است؛ اما در زمانی که اطفال باید در کنار خانواده باشند، دوری از آن آنان را دچار آسیبهای جبرانناپذیری میکند. تعداد اعضای خانواده اطفال کارگر با میانگین 9 نفر رقم نسبتاً بالایی را نشان میدهد که با توجه به فقر خانوادهها، میتواند در اشتغال اطفال به کارهای شاقه نقش داشته باشد. یافتهها نشان دادند که مخارج خانوادهها اطفال 68% توسط والدین آنها و 21% توسط خود آنها تأمین میشود. بیجاشدگی و عودتکنندگی اطفال رقم 33% را به خود اختصاص داده بود.
2. وضعیت کار اطفال
بخش دوم کار اطفال بود که یافتههای مربوط به آن توسط سوالنامه و مشاهدات گروپی به دست آمد. در این بخش به مصداقهای کارهای شاقه، اوقات کار بر مبنای روز و شب و ساعت کاری، میزان رضایت و عدم رضایت اطفال از کار و دلایل آن، میزان درآمدی که اطفال در قبال کار خود بهدست میآورند و موارد مصرف درآمد آنان پرداخته شده بود. در این بخش هرچند به عوامل کار آنان نیز پرداخته شده بود اما به دلیل اهمیت آن در بخش جداگانه گزارش شده است.
براساس یافتهها انواع کارهایی که اطفال به آن اشتغال دارند بیش از حدی بود که در پرسشنامه پیشبینی شده بودند. کاراطفال در پرسشنامه 23 نوع بود که براساس یافتهها موارد دیگری به آن افزوده شد. در این میان شاگردی در مشاغل دکانداری، ترمیمکاری موتر، هوتل و نانوایی، کفاشی، حلبیسازی و... بیشترین رقم (50%) را نشان میداد. بقیه کارها مانند دستفروشی، زبالهگردی، اسپندی و دیگر کارهای آزاد بودند که کراچیوانی در میان آنها بیشترین رقم (10.5%) را داشت.
یافتهها نشان داد که بیش از 90% اطفال بیشتر از 35 ساعت در هفته کار میکنند؛ درحالیکه برمبنای قانون کار میزان کار اطفال نباید بیش از آن باشد. بر اساس این یافتهها بیش از 60% آنان بالاتر از 7 ساعت در روز کار میکنند و بیشتر از 10% آنان در برخی از ساعات شب نیز مشغول کارند.
همچنین میزان رضایت اطفال از کارشان با رقم 56% در برابر 43% نارضایتی، رقم نسبتاً بالا و برخلاف انتظار بود؛ اما دلایل ارائه شده برای رضایت اطفال از کار، این مطلب را واضح ساخت که آموزش حرفه (42%) و درآمد مالی (49%) برای آنها باارزش بوده است. براساس دادهها 84% اطفال از کارشان درآمد به دست میآورند که 81% درصد آنان مزد کار خود را به خانوادههای خود داده و بقیه، آن را در خرید غذا (8.4%) وکرایه خانه (6%)، مصرف و یا آن را پسانداز (4%) میکنند. در این میان 13% اطفالبه دلیل کار برای آموزش حرفه (35.6%)، کار در خانه (21%)، کار در برابر قرض والدین (11.5%) و کار در برابر غذا (12.6%) از کارشان مزد دریافت نمیکنند.
3. دسترسی اطفال به حقوق اجتماعی
یکی از مواردی که در این تحقیق مورد واکاوی قرار گرفت وضعیت دسترسی اطفال کارگر به حقوق شان بود که در این مورد بر دسترسی به تعلیم و تربیت، صحت، غذاو رهایی از خشونت و آزار و اذیت جنسی در محیط کار تمرکز شده است.
براساس یافتهها 56% اطفال کارگر از تحصیل محروم بودهاند و به خاطر نداشتن وقت کافی (81%)، یا نرسیدن به مکتب در وقت معین (13%) دچار مشکل جدی در رابطه با تحصیل بودهاند. 61% آنان در محیط کار غیر صحی مشغول به کار بودهاند که 32% آنان درجریان کار دچار آسیبدیدگی مانند قطع عضو (2.4%)، شکستگی اعضا (22.2%) و جراحت بدن (66%) شدهاند. این یافتهها همچنین نشان داد که درصد بالایی از اطفال (57%) در هنگام کار دچار بیماری گردیده و 78% آنان با هزینه شخصی در کلینیکهای دولتی (39%) یا شخصی (61%) مورد درمان قرارگرفتهاند و دولت فقط سهم 5 درصدی را در تداوی این بیماران داشته است.
در مورد دسترسی به غذا نیز هرچند اکثر اطفال (59%) در طول روز سه وعده غذا خوردهاند؛ اما تعداد قابلتوجهی از آنان (39%) بین یک تا دو بار در روز غذا دریافت کردهاند.
دسترسی به رهایی از خشونت و آزار و اذیت جنسی در محیط کار از دیگر مواردی بود که در این تحقیق مورد واکاوی قرار گرفت. یافتهها نشان داد که 40% اطفال در هنگام کار با فشار و تهدید روبرو هستند و در جریان کار مورد لت و کوب (33%) یا تحقیر و توهین (39%) قرار میگیرند و بیشتر از 28% آنان مجبور به انجام کارهای بالاتر از توان میشوند. این درحالی است که نزدیک به 16% آنان مورد آزار و اذیت جنسی نیز واقع شدهاند که بیشتر آزارها (43%) از نوع تماس بدنی بوده است.
4. عوامل کارهای شاقه اطفال
کنکاش درزمینه عوامل کار شاقه اطفال یکی از مباحث عمدهاین تحقیق است که در این زمینه میتوان به دو نوع اساسی از عوامل اشاره کرد:
نخست عوامل اقتصادی؛ محققینی که پیشازاین کار اطفال را مورد تحقیق قرار دادهاند در اهمیت این دسته از عوامل اتفاق نظر دارند و بیشتر آنهاعوامل اقتصادی را مهمترین عوامل میدانند. یافتههای این تحقیق نیز با نظریه محققین یادشده هماهنگ است و بیش از 81% آنان دلیل اشتغال خود به کارهای شاقه را اقتصادی دانستهاند که شامل فقر اقتصادی (75.5%)، پرداخت قرض خانواده (2%) و تهیه مصارف مکتب (4%) میشود و تنها 10% آنان اجبار والدین را عامل اصلی کار خود دانستهاند.
دوم عوامل اجتماعی و فرهنگی؛ هرچند در سوالنامه این تحقیق ملی عوامل اجتماعی و فرهنگی پیشبینی نشده بود؛ اما یافتههای جلسات استماع عامه و فوکس گروپ نشان دادند که برخی از عوامل اجتماعی و فرهنگی نیز در اشتغال به کار اطفال دارای اهمیتاند که مهمترین آنها وجود فرهنگ کار اطفال در جامعه است. افغانستان یک جامعه سنتی است و فرهنگهای خاص خود را دارد. براساس نظریات جامعهشناسی در جوامع سنتی فرایند جامعهپذیری بیشتر توسط خانواده و والدین شکل میگیرد و فرزندان برمبنای فرهنگ سنتی رشد مییابند و مهارتهای زندگی و کار را در کنار والدین و یا به دستور آنها در کنار یکی از افراد بزرگسال یاد میگیرند.
جنگ و ناامنی، بلایای طبیعی، چشموهمچشمی، عدم آگاهی خانوادهها از حقوق اطفال و قوانین مربوط به کار اطفال و اضرار کارهای شاقه برای اطفال، نبود قانون مستقل در مورد کار اطفال، ضعفنهادهای اجرایی درتأمینحقوقاطفال و تطبیق قوانین، وجود باندهایاستثماراطفال، اعتیاد والدین، بیجاشدگی و عودتکنندگی، نبود مراکز حمایوی از اطفال جهت آگاهیدهی و آموزش حرفه، بیسرپرستی، بدسرپرستی، معلولیت سرپرست خانواده، ازدواجهایزیر سن، بیکاری بهویژه بیکاری تحصیلکردگان، عدمتوجهدولتبهتعلیماتاجباری، کمبودامکاناتتحصیلی، خشکسالیها، افزایش جمعیت و اجبار اطفال به کار و... دیگر عوامل اجتماعی و فرهنگیاند که در این تحقیق بهدستآمدهاند.
5. پیامدهای کارهای شاقه اطفال
یافتههای این تحقیق در بخش پیامدها مواردی را نشان داده است که در سه بخش جسمی، روانی و اجتماعی- فرهنگی قابل دستهبندی است.
در بخش پیامدهای جسمی از میان نه گزینه که در جواب سؤال آمده بود تنها دو گزینه معلولیت جسمی و معلولیت ذهنی ذکرشده بود که به لحاظ فیصدی تنها سه فیصد را به خود اختصاص داده بودند؛اما توجه به این نکته ضروری است که معلولیت جسمی یک مقوله بسیار گسترده است که بر اساس تحقیقات پیشین و اطلاعات حاصل از مباحث گروپی در این تحقیق، مواردی چون: نقص عضو، کاهش قد، کاهش وزن، بیماریهای دهان و دندان، بیماریهای چشم، بیماریهای دستگاه تنفسی، بیماریهای قلبی، بیماریهای گوش و حلق و بینی، بیماریهای پوست بیماریهای دستگاه گوارشی، مشکل کمبود حافظه، مشکلات یادگیری،کمبود کنجکاوی، کمبود شناخت محیط و مشکلات گفتاری را شامل میشود.
در بخش پیامدهای روانی به وجود آمدن حس حسادت، انتقامجویی و خصومت،بیثباتی و بیقراری، بیاعتمادی به دیگران، بدبینی و منفیگرایی، افسردگی، اضطراب، احساس ناامنی و ترس ازجمله پیامدهای کارهای شاقه اند که تحقیقات پیشین و مباحثات گروپی به آن اشاراتی داشتهاند و در اطلاعات بهدستآمده از ساحه نیز 9% پیامدها مربوط به این بخش بوده است که احساس کهتری و اعتیاد، شاخصهای اصلی آن بودند.
در بخش اجتماعی- فرهنگی پیامدهای بسیار جدیتر وجود دارند که هم در تحقیقات میدانی و هم در مباحثات گروپی و ساحوی خود را نشان داده است. در اطلاعات مبتنی بر سوالنامه محرومیت از آموزش بیشترین فیصدی (59.30%) را به خود اختصاص داده است درحالیکه محرومیت از برنامههای تفریحی (17%)، محرومیت از کانون خانواده (5.80%)، قربانی شدن در مسیر امور جنسی و قاچاق (2%) نیز گزینههای مهمی بودند که به این بخش مربوط میشدند.
علاوه براینها پیامدهای کار شاقه اطفال بر جامعه و فرهنگ نیز غیرقابلانکار است؛ پیامدهایی چون: پرخاشگری و خشونت، سرقت و دزدی، خریدوفروش مواد مخدر، تخریب اموال عمومی، بیتوجهی به حقوق دیگران،مشکل در برقراری ارتباط با دیگران و تمایل به بزهکاریپیامدهایی اند که بیشتر در تحقیقات پیشین قابلردیابیاند.
پیشنهادها
بر اساس آنچه در این طول این تحقیق در مورد وضعیت اطفال مشغول به کارهای شاقهو عوامل و پیامدهای آن بهدست آمد میتوان موارد ذیل را بهعنوان پیشنهادهای اساسی این تحقیق مطرح کرد:
1. جنگ و ناامنی یکی از مواردی است که میتوان آن را بهعنوان یک عامل اصلی برای ادامه وضعیت ناگوار اطفال به حساب آورد. تلاشهای بنیادی در جهت رفع این پدیده منفی باید یکی از استراتژیهای کلان ملی باشد و دولت در این زمینه وظیفه دارد که اقدامات عملی و فوری را روی دست گیرد و گذشته از هرگونه آرمانگرایی، صلح را یک ضرورت اساسی دانسته و در راستای تحقق آن اقدامات جدی انجام دهد.
2. یکی از مواردی که در کار شاقه اطفال قابل توجه است ضعف و پراکندگی مواد قانونی در زمینه کار اطفال است. لازم است که تمام قوانین مربوط به افراد در معرض خطر از جمله اطفال در ضمن یک کود قانونی دستهبندی و بادرنظرداشت کارشاقه اطفال بهروز رسانی شود. همچنین راهکارهای قانونی برای حمایت از اطفال بیسرپرست، بدسرپرست و فقیر مورد جستجو قرار گیرد.
3. فقر اقتصادی یکی از عوامل مهم جنگ به شمار میآید. تقویت بخشهای اقتصادی مخصوصاً اقتصاد خانوادهها بهترین راه برای برونرفت از وضعیت فعلی کار اطفال است؛بنابراین دولت باید به بخشهای اقتصادی توجه جدی نموده و در راستای رشد اقتصادی و کاهش فقر، بخش خصوصی را گسترش داده و کارگاههای خصوصی کوچک و زودبازده را موردحمایت مالی قرار دهد.
4. در راستای حل مشکلات اطفال یک صندوق مالی مخصوص کودکان تأسیس وسود آن در مسیر حل مشکلات اطفال بهویژه دسترسی آنان به تعلیم و تربیت، صحت و تغذیه کودکان به مصرف برسد.
5. نبود مراکز حمایتی یکی از مواردی است که در افغانستان غایب است. این امر میتواند دلایل گوناگونی داشته باشد که عدم آگاهی و نبود امکانات برخی از آن دلایل است. به دولت پیشنهاد میشود که زمینهها و ارائه تسهیلات لازم را برای تأسیس مؤسسات خیریه و مراکز حمایوی از خانوادههای فقیر، بیسرپرست، بدسرپرست و پرجمعیت فراهم آورد.
6. دولت باید برای تحقق اهداف توسعه ملی و توسعه پایدار زمینه رفاه و آسایش مردم را فراهم آورده و در این زمینه مشخصاً موظف به تأسیس انواع بیمه همگانی و تأمینات اجتماعی میباشد.
7. دولت باید در راستای تحقق ماده چهل و سوم قانون اساسی آموزش را تا سطح متوسطه بهصورت اجباری اجرا نماید و در این زمینه مخارج تحصیل فرزندان خانوادههای فقیر، پر جمعیت، بیسرپرست و بدسرپرست را تأمین نماید.
8. به دولت پیشنهاد میشود که جهت آگاهیدهی خانوادهها و اطفال، حقوق مربوط به اطفال و اضرار کارهای شاقه را در نصاب تعلیمی بگنجاند و از طریق رسانهها نیز برای مردم در این زمینهها بهطور دایم اطلاعرسانی نماید.
9. به دولت پیشنهاد میشود که مطابق با پیشنهادهای سازمان بینالمللی کار استراتژی ملی را جهت مبارزه با کار کودکان تدوین نماید.
10. دولت باید برمبنای قانون از اشتغال رسمی اطفال به کارهای شاقه جلوگیری نموده و مشکلات اقتصادی خانوادههای مجبور به داشتن اطفال کار را با ایجاد مراکز خاص و ایجاد اشتغال مناسب برای کودکان و تحصیل در ضمن کار، رسیدگی نماید.
11. دولت باید رشد جمعیت را بر مبنای اصول علمی و متناسب با امکانات و نیازهای کشور تنظیم و کنترل نماید.
12. به دلیل اهمیت مسائل اطفال، لازم است که نهادهای دولتی و غیردولتی در روز جهانی اطفال این روز را به صورت جدیتر گرامی داشته و با برگزاری کنفرانسهای علمی و مطبوعاتی توجه مردم و بنیادهای خیریه را جهت حمایت از اطفال جلب نماید.